ماتمکده


روزگاری دل ماتمی داشت.عشقی داشت و اشکی داشت .

همیشه میزبان میهمانی از شهر شب بود 

انجا که ستاره را به جرم شوخ بودن به دار اویختند

دیاری که بلبلانش ترانه غم را ساز می کنند 

ودیوار هایش همه از جنس تنهاییست

این شهر پنهان شده به زیر زلال چشمانم 

هرزگاهی بایادی از هاله مهتاب 

غربت دل را با مروارید اشک زنده میکند 

آرامش و ع ش ق



مرا دیگر آرامشی برای زمزمه نیست 

می خواهم که همه شبهای بی ستاره را فریاد بزنم .می خواهم که همه درد های شقایق را در بغض گلو به مرهم اشک بسپارم و سوگند یاد می کنم که از این پس رسوایی پیشه سازم 

کو شرابی از پیاله عشق تا که لبهای بسته ام را به هیاهوی مستی بدراند
 کو چشم مستی که لذت قهقهه را بر من بچشاند و چه زیباست فرهادوار تیشه بر کوه انذیشه زدن 
خاک میکده بر سر زدن
 اناالحق شدن
 منصور شدن 
حلاج شدن.

شقایق

عکس عاشقانه اشک و گریه


نامش را شقایق نهادم و در گلستان خونین قلبم پنهانش ساختم 

وچه سخت است شعله ای در دل نهان کردن 

از شراره اش سوختن و از بیم تمسخر دم فروبستن .

 و روزی که من و تو در آیینه به وصال رسیم مجالی برای سخن گفتن نخواهد بود

 جز شراره های خمار عشق  که در آتشکده چشمانمان به خاکستر اشک می نشیند .

او در تاریکی

 

لارا استون

کنج دیوار تکیه کردم و به او می نگرم از خود می پرسم او
کیست که این گونه چشمانم و دستانم را بسته در پی خود میکشد

 و حتی حتی نگاهی نمی اندارد که ما هلاک شده ایم یا نه

چطور جرات کرده است چراغ دل را خاموش کند و شمعی در مقابل نگار خود قرار دهد

 

نگاه

همه چیز از یک نگاه شروع شد نگاهی که فقط یک بار

 تنها یک بار وبرای همیشه خودشو تو دلم جا کرد .
از اون به بعد تمام فکر و ذهنم اون بود .
مجنون نبودم ولی باید قبول میکردم یه چیزی رو پیشش جا گزاشتم.
از اون موقع تا العان نتونستم اون لحظه رو فراموش کنم.

لحظه شماری میکرد تا دوباره ببینمش چشام تو چشاش بیوفته و ازش بپرسم

با من چیکار کردی که ایجوری شدم؟

اما افسوس هر وقت میدیدمش دستو پامو گم می کردم .

مثل این که منو طلسم کرده باشه .


او

وقتی میدیدمش هزار بار میمردمو زنده میشدم  بغض میکردم ازاینه نمیتونستم 

 نمیتونستم بهش بگم دیونتم دیونه نمی دونی چقدر  دوست دارم .

 دعا هام همش مال اون بود

 فکرم روحم تمام وجودمو تسخیر کره بود  .همش حسرت می خوردم چرا 

چرا  این دنیا دستمو ازش کوتاه کرده 

 افسوس افسوس افسوس

که به این دنیای مزخرف قدم نهادم

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

شاید و باید

شاید زوده 

 شاید معنی شو نفهمیدم شاید دارم اشتباه میکنم

 شاید منظورمو نفهمیده شاید ازم دل سرده یا شایدم اصلا دل نداره 

شاید....... شاید....... شاید 

نمی دونم فقط میدونم هرچی هست بد جوری به کهم ریختم

باید چیکار کنم ؟

خیلی از این باید هاداشتم اما نتونستم کاری کنم

چه سخته

سخته ولی نمیشه فراموش کرد 
سخته ولی نمیشه ازش دل کند 
سخته ولی نمیشه به هر چی میخوای برسی
سخته ولی نمیشه هرچی می بینی و میشنوی تو خودت بریزی وبه همه بگی چیزیم نیست
سخته ولی نمیشه وقتی می بینیش حس کنی هیچ حسی نداری و چه سخه تونگاهت گمشکرد

سخته ولی نمی شه حس کنی اونم دوست داره
سخته ولی میشه ازش متنفر بود؟

روزگار

روزگار اگه این نبود همه حد خودشونو میدونستن هیچ کس تصلیم مرگ نمیشد ظلم معنایی نداشت 

روزگار اگه این نبود  هیچ کس هیچی از دنیا نمی خواست 

لا اقل درد اینو نمی کشیدم که کسی رو دوست داشته باشی   اون کنارت بزنه 

اما فقط اینش خوبه که ارزش همه چیز وهمه کس برات روشن میشه

اینه که ارومم میکنه

ز ن د گ ی

زندگی

یه کلمه ی پنج حرفی چقدر میتونه برای ادم معنی داشته باشه 

نمیدونم زیاد یا کم 

فقط میدونم عامل اصلی بزرگی شخس یا پوچ و بیارزش بودن اونه;

مثل یه تناب میمونه از زیر زمین تا طبقه هفتم اسمون ادامه داره

هرچی ازش میری بالا تو هر طبقه دیدگاهت نسبت به اشخاص 

نسبت به مرحلهی قبل طور دیگست

پس باید مواضب بود تا رسیدن به اخر مقصد دل بند کسی نشی اگه نتونستی  اون وقته که برای زندگی

هیچ و پوچی

م ن

 سلام .قبل از اینکه شروع کنم .لازمه بگم من این وب رو فقط وفقط واسه دل خودم می نویسم.واین جا تقریبا برام مثل یه دفتر خاطر مجازیه می نویسم چون دلم میگه .چیزایی که مینویسم از خودمه کپی وتکراری نیست.
می نویسم چون حداقل این ارومم می کنه.اینم بگم برام مهم نیست کی میاد ومیره کی خوشش اومده و یا متنفره.

تصاویر زیباسازی نایت اسکین